شور و شکر، یاحیدر اصل خبر، یاحیدر سرّ خبر، یاحیدر درّ و گوهر، یاحیدر کیف بشر، یاحیدر از پلک تو، ملک تا که نم شد احکام امور می‌‌نویسد دستی که به تیغ تو، علم شد تو از پس پرده، هو کشیدی عیسای طبیب، متّهم شد امشب خدا با خلق خود دارد سرور دیگری پوشانده بر تن کعبه را دیبای نور دیگری بخشید خاصّ‌وعام را فیض حضور دیگری عشّاق را در هر سری، افکنده شور دیگری کرده است در سینای دل، ایجاد طور دیگری در هستی باغ جنان، گیتی ببین رشک ارم وصل چو منی، به حشر افتاد از بس‌که اهمُّ فی‌الاهم شد